سیاره ابدیت. برای قرن ها، فقط موجوداتی با اراده قوی روی این سیاره زندگی می کردند که بیش از همه برای آزادی و توانایی دنبال کردن مسیر خود ارزش قائل بودند. تمام نبردها و تعاملات بین شخصیت ها بر روی یک سنگ بزرگ ثبت شده است و حتی پس از میلیون ها سال می توان دید که جد چه کسی مانند یک بزدل رفتار می کند و چه کسی خود را به عنوان یک قهرمان در سنگ نوشته است. برای وجود هر شخصیت، انرژی خالصی به نام اترنیوس وجود داشت، اگر قدم درستی برمی داشت، انرژی خالص بیشتر می شد، اگر عمل درست نبود، انرژی کمتر می شد و در نهایت شخصیت برای همیشه ناپدید می شد. تنها نامی بر سنگ و فهرست اعمال او برای نسل های جدید باقی گذاشت. انرژی خالص باعث شد که سیاره وجود داشته باشد، اما به دلیل اقدامات اشتباه و جنگ ابدی برای هستی، تعداد ساکنان این سیاره به شدت کاهش یافته است و سیاه چاله ای که قرن ها منتظر نابودی قهرمانان بود، از قبل چشم انتظار بود. به جشن و جذب چنین سیاره پرافتخاری که در اعماق آن در گذشته های نه چندان دور اقیانوس هایی با اترنیوس وجود داشت.
شهر Grayling Cryptius آخرین شهری است که زیر حملات بربرها قرار نگرفت و سیاهچاله ای عظیم برای بلعیدن سیاره اترنیوس ایجاد می کند. این بار سیاهچاله توانست 800 بربر را تولید کند که محلی ها به آنها هورکیوس می گویند، آنها دقیقاً به همان شکل ظاهر می شوند، پوست سیاه با فلس ها و سر شبیه به جگوار یا پلنگ است. پنجه ها و دم های بزرگ با تیغه ای در انتها و راه رفتن کینگ کنگ، اما با چنین لطف گربه ای. در بین این 800 تن، 10 نفر از بهترین ها وجود دارند که ژنرال به حساب می آیند، آنها قبلاً هم معمولی بودند، اما پس از کشتن ساکنان و مکیدن کل اترنیوس از قربانی از طریق دم تیز، بدن آنها جهش می یابد و قربانیان بیشتر می شود. شخصیت قوی تر و خطرناک تر می شد. 10 جنگ سالار ده هورکی برتر هستند و همانطور که تاریخ نشان می دهد، جنگ سالاران دائما در حال تغییر هستند و می توانند یکدیگر را بکشند. (این تقریباً NFT با سادهترین قدرت است که معمولاً آسانترین برای برنده شدن است، اما بر خلاف سایر مجموعهها، افرادی که واقعاً بازی میکنند میتوانند با 10 فرمانده یکی شوند. به طور خلاصه، فعالیت تشویقی فکر میکنم ایده خوبی است)
خود سیاره در تاریکی غوطه ور است، دشت های کوه ها سیاه است، هیچ رودخانه و دریاچه ای وجود ندارد، همه چیز فقط از اترنیوس تغذیه می کند و دیگر هیچ منبعی وجود ندارد. و فقط شهر Grayling Kriptius با نورهای چند رنگ درخشان همچنان می درخشد، معماری مخلوطی از باروک، جادو، امپرسیونیسم است، آنها می گویند که خود دالی برخی از اشیاء را از این جهان به دنیای سرمایه داری و بشریت منتقل کرده است. هر ساختمان با رنگهای متفاوتی میدرخشید، هر چه شهر روشنتر میدرخشید، بیشتر محافظت میشد. قرنها پیش هزاران شهر از این قبیل وجود داشت، اما جنگهای داخلی و تصمیمهای اشتباه سیاره را با یک چشم درخشان به هیولایی تاریک تبدیل کرد.
از زمان های بسیار قدیم، دموکراسی در شهر وجود داشته است و تنها با تصمیم اکثریت، مهمترین تصمیمات گرفته می شد. ساکنان آنچنان زیاد نبودند و هر کدام از نظر مهارت های شخصی، ظاهر و نقاط قوت متفاوت بودند، اما در عین حال شباهت خاصی با یکدیگر داشتند. در یک اردوگاه آرام، همه شبیه یک انسان به نظر می رسند، اما صورت کمی شبیه سر پلنگ بود، فقط بدون لکه، و روی سینه یک علامت گل به رنگ بنفش بود که با ناپدید شدن انرژی اترنیوس می درخشید و محو می شد. زرد، بازوهای قوی، چشم های بنفش با دندان های نیش کوچک.
از آنجایی که دموکراسی وجود داشت، هرکسی میتوانست هر طور که صلاح میداند عمل کند، و تنها زمانی که خطر حمله وجود داشت، گروههایی برای نبرد ایجاد میشدند. یکی از طرفداران اصلی مبارزه و جنگیدن، رینیوس، جنگجوی قدیمی بود که نبردهای فراوان، اشتباهات و از خودگذشتگی های فراوان به حساب او بود. در یک اردوگاه معمولی ، او به طور خاصی برجسته نبود ، اما وقتی یک جنگ در راه بود ، صورت و بدنش آبی شد ، چندین بار رشد کرد. قدرت اصلی شخصیت یخ زدن بود، او می توانست یخ را کنترل کند، تکه های تیز بزرگ یخ می توانست هم از زمین ظاهر شود و هم از بهشت سقوط کند. بالای چشم راست یک رگه نارنجی بود که پشت گوش می رفت، این زخمی از زنجیر داغ پادشاه هورکیوس است. شاه شکست خورد، اما نواری که هنگام نزدیک شدن به دشمنان قرمز شد با او باقی ماند.